ترمهترمه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

ترمه دخملی آسمانی

لااااااااااااااااااااااااک!؟!؟!؟!؟!

دختر گل و نازینم الهی که قربوووووووووونت بشم من ,چند روز قبل  ظهر مثه همیشه نهار تو رو  بهت دادم خوردی و بعد من و بابایی مشغول غذا خوردن شدیم تو هم داشتی با یکی  از لاک های من بازی میکردی چون شیشه های لاک ضخیم هستن من و بابا با خیال راحت داشتیم نهارمون و میخوردیم که یهو متوجه  شدیم بوی لاک بلند شد سریع با بابایی پریدیم بالای سرت و دیدیم که شیشه لاک رو زده بودی به سرامیک ها و شکسته بودی و تمام دست  و صورت و بینی و یه کم از پاهاتو لاکی کردی کاملا" شوک شده بودم و داشتم از استرس میمردم ولی بابا با دیدن قیافت کلی خندید  چون لاک بیرنگ اکلیلی بود تمام صورتت برق میزد    ...
28 ارديبهشت 1392

مادر عزیزم روزت مبارک

مادر تو را چه بنامم که هیچ چیز یارای برابری با تو را ندارد کوهت ننامم که کوه پایداری و استقامت از تو آموخته رودت نخوانم که رود صداقت و پاکدامنی تو را به ارمغان برده آسمانت نخوانم که بسی بلندتر و رفیع تری و آسمان زیر گامهای توست ماه و خورشیدت ننامم که آن دو نور تو را به عاریت گرفته اند ستاره ات ندانم که آنان بی شمارند و تو بی همتا تو را نسترن و یاس و یاسمن نمی دانم که گل نیز عطر و بویش را از تو دارد آبشاران خروشان از مهر توست و دشت وسعت خویش را از قلبت گرفته مادر تو را با کدامین شعر و غزل بسرایم که در مقابل نامت شعر و غزل نیز عاجزند تو خود یک دنیا کلامی و یک عمر واژه ای ... مادر ای طراوت بهاران و ای هستی بخش زند...
11 ارديبهشت 1392
1